کاش یادت
این همه آغشته نبود به نبودن
و عشقت به خمار سکوت.
کاش وقتی میخواندمت
گل میکردی روی سینة آوازهایم
و عاشقانه پل میزدی به غرب کافرانگیام.
ببین
خود را چه به پای شوقت آویختهاند
ریشههایی که بوی مرگ میدهند
امروز جمعة تلخ بیگواهی توست
یا شنبة آگاهی مرگ من؟
نمیدانم
فقط بگو
سنگ مزار مرا
با حرف اول آمدنت...
نسرین حیایی تهرانی
سیّدرضی، مردی خودساخته و پیراسته بود و شخصیت و عظمت افراد را در ارزشهای والای انسانی و معنویات میدید. از اینرو در تمام
عمرش همواره میانهروی را پیشه خود ساخت؛ چرا که با روح قناعت، در غنای حقیقی به سر میبرد. وی هیچگاه دست طمع به سوی دیگران
دراز نکرد. به همین سبب، علوّ همّت و مناعت طبع شریف رضی، زبانزد عامّ و خاص گشته بود.در مورد خصوصیات اخلاقی سیّد رضی قضایای
زیادی نقل شده است که به یکی از آنها اکتفا میکنیم:
از ابیمحمّد مهلبی، وزیر بهاءالدّوله نقل کردهاند که میگفت:
بقیه در ادامه مطلب
اگر چه تمامی کسانی که بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند عذاب جهنم بر آنان
حرام است. اما در عین حال گروهی از انسانها به صورت خاص در روایات از آنها نامبرده
شده است و این نشان از اهمیت بالای این موارد دارد و باید مورد توجه قرار بگیرد.در ادامه
به بیان نام این گروه از افراد به همراه احادیثی که در این مورد آورده شده است پرداخته
می شود.
***********************
1. چشمی که از ترس خدا بگرید: «عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مِنْ عَیْنٍ اِلَّا وَ هِیَ بَاکِیَةٌ
یَوْمَ الْقِیَامَةِ اِلَّا عَیْناً بَکَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَیْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْیَةِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَّا
حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّار»؛ امام صادق(ع) فرمودند: هیچ چشمى نیست
جز اینکه روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از ترس خدا گریسته باشد،
بقیه در ادامه مطلب
و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ... ؟
اللّهمّ عَجّل لِولیِکَ الفَرَج
رمضان بی تو دلم تنگ شود
می روی و دل من سنگ شود
رمضان یک خبر از یار بده
بر دلم مژده ی دلدار بده
رمضان صاحبم از من راضی ست؟
خدمت یار سلامم برسان
گو به مهدی (عج)دل من قابل کن
فیض دیدار رخت شامل کن
بیا که می شود از چشمت استعاره گرفت
ز آسمان نگاهت گل ستاره گرفت
بیا بیا که عقابان قفس گرفتارند
تمام آینه ها داغدار زنگارند
بیا که جهان بی تو عرصه تنفس نیست
مجال دیدن آفاق و سیر انفس نیست
حضور آب ز کام تو وام می گیرد
لب عطش ز لبت التیام می گیرد
هجوم عطر بهار از کف تو می جوشد
بیا که باغ به دست تو سبز می پوشد
فقط چهار سحر دیگر باقیست...و..
دوباره آغاز می شود هیاهوی دنیای بی رمضان...
من می ترسم خدااا
از نفس کشیدن بی تو،
از شیطانی که در بندش کرده ای،
از نفسی که سرکشی خواهد کرد،
و از تمام آنچه که مرا از آغوش تو خواهد گرفت...
بقیه در ادامه مطلب
چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هـزار بار بـیایـد بـهار کافـی نـیـسـت
خودت دعا کن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
قرآن به سرها گرفته شد!
جوشن و احیاءهم گذشت!
یک سوال ...
قرآن ناطقم هم چنان به بیابان چه میکند؟
مولا مهدی کاش زیاد دوست داشتیم..
شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی
ما را امید وصلِ تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی
گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی
مانند طفل گم شده ای گریه می کنم
خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی
امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن
قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی
مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی
کنج خرابه کودکی آرام زیر لب
با گریه گفت شب شده بابا نیامدی