گفت:بعد از اینکه این نظرات را درباره ی سلمان فارسی دادم، شبی در خواب دیدم که مجلس بزرگی است و علما دور هم نشسته اند و غرق گفت وگو هستند. نگاهم متوجّه مولایم اباالفضل العبّاس(ع) گردید که در نهایت شکوه و جلال در بالای مجلس نشسته بود. در همین هنگام سلمان فارسی را دیدم که در مقابل او خم و راست می شد و خدمتش را می کرد. وقتی به این مکان نگاه کردم، به یاد مجلس خودمان در بیداری افتادم که در آن درباره ی برتری سلمان سخن گفته بودیم و حرفهایم در آن مجلس از ذهنم عبور کرد.
تا این افکار در سینه ام می چرخید، سلمان فارسی به سوی من بازگشت و با دست به من اشاره کرد و فرمود:
«این چیست که می گویی؟ همانا در اوهام فرو رفتی و ماجرا را اشتباه گرفتی. بله؛ من دریایی پایان ناپذیر هستم؛ امّا این صفت در نسبت به همنشینان و شبیه و قرینه ی من است مثل ابوذر و حذیفه و عمّار و ابن مسعود و... امّا به نسبت شیربچّه ی امام امیرالمؤمنین، قمر بنی هاشم، ابو الفضایل، عبّاس(ع)، من افتخار می کنم که خادم او باشم و شاگرد کوچکی در محضرش. چگونه می شود جرعه ای از علوم او را نوشید و به فضائل و کرامات او دست یافت؟!»
منبع: كلباسي نجفي، محمّد إبراهيم، الخصائص العبّاسيّة، ص 302. به نقل از سایت عربی «امام رضا(ع) »